جدول جو
جدول جو

معنی گران سرشت - جستجوی لغت در جدول جو

گران سرشت
متکبر، باوقار، موقر، کاهل
تصویری از گران سرشت
تصویر گران سرشت
فرهنگ فارسی عمید
گران سرشت
(گِ سِ رِ)
سست. کاهل. (از برهان) (از انجمن آرا). کاهل. تنبل. (از آنندراج) (از مجموعۀ مترادفات) ، مردم متکبر و صاحب وقار و تمکین. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
گران سرشت
سست کاهل تنبل، متکبر مغرور، باوقار با تمکین
تصویری از گران سرشت
تصویر گران سرشت
فرهنگ لغت هوشیار
گران سرشت
((~. س ِ رِ))
متکبر، باوقار
تصویری از گران سرشت
تصویر گران سرشت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گران سر
تصویر گران سر
متکبر، خودخواه، خودسر، مغرور، مست
فرهنگ فارسی عمید
(گِ سُ)
آنکه سرین کلان دارد
لغت نامه دهخدا
(گِ پُ)
کنایه از مردم قوی پشت و بارکش و حمال. (برهان) (آنندراج). کنایه از بارکش قوی پشت است. (انجمن آرا) ، متکبر و خودبین و کاهل:
نیاید آدمی از هر گران پشت
نباشد اسب پالانی هنرور.
؟ (از شعوری ج 2 ص 308)
لغت نامه دهخدا
(گَ سِ رِ)
کنایه از مردم صاحب عجب و تکبر و با وقار و تمکین. (برهان) (آنندراج). متوقر. (انجمن آرا) ، کاهل. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) ، ناموافق. (برهان) (آنندراج) ، خون ریز. (انجمن آرا) ، دون نواز. (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(گِ سَ)
متکبر و مدمّغ. (از برهان). کنایه از جاهل و متکبر. (آنندراج) :
اگر خسیسی بر من گران سر است رواست
که او زمین کثیف است و من سماء سنا.
خاقانی.
، صاحب لشکر و سپاه انبوه که او را سپه سالار نیز خوانند. (برهان) ، مست. مخمور. (از آنندراج) :
در قصب سه دامنی آستئی دو برفشان
پای طرب سبک برآر ارچه ز می گران سری.
خاقانی.
شاه گران سر ز می خوش اثر
باد و مباداش گرانی بسر.
امیرخسرو (از آنندراج).
، غضبناک. خشمین. خشمن. رنجیده خاطر. آزرده خاطر:
شاه است گران سر ارچه رنجی
زین بندۀ جان گران ندیده ست.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گردون سرشت
تصویر گردون سرشت
باوقار موقر باتمکین، متکبر خودپسند، ناموافق، دون نواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران سرین
تصویر گران سرین
آنکه سرین کلان دارد بزرگ سرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران سرشتی
تصویر گران سرشتی
سستی کاهلی تنبلی، تکبر غرور، وقار تمکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران سری
تصویر گران سری
تکبر غرور، صاحب سپاه انبوه بودن سپهسالار، مستی و مخموری، خشم غضب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران پشت
تصویر گران پشت
بارکش قوی پشت، متکبر خودبین
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه خود را برتر از دیگران داند متکبر مغرور: اگر خسیسی برمن گران سر است رواست که او زمین کثیف است و من سما سنا. (خاقانی)، صاحب سپاه انبوه سپهسالار، مست و مخمور: در قصب سه دامنی آستیی دو برفشان پای طرب سبک برآرا زچه زنی گرانسری. (خاقانی)، خشمگین غضبناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران سر
تصویر گران سر
((~. سَ))
متکبر، خود خواه، گران مغز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرا سرشت
تصویر فرا سرشت
ماورا الطبیعه
فرهنگ واژه فارسی سره